سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 او می اید... - افلاکیان

 

: آرشيو يادداشت ها :

 

: نوای  وبلاگ :

 

: جستجو در وبلاگ :

 

پشتيباني وطراحي:

او می اید...

پنج شنبه 87 اردیبهشت 19 ساعت 8:25 عصر

                 به نام انکه در گستره ی هستی پل سر نوشت ساخت 

 

اینجا دگر مقدمه ای نیست .ته خط نزدیک است چندی دگر مسافر مان از راه میرسد افق های روشنایی کاملا به چشم میخورد من میبینم کشتی نجاتش را که به سمت اتلانتیس(1) ما می اید ،،،،او می اید................

ان وقت که از زیر اقیانوس ، نجات پیدا کنیم در میابیم اسمان ابی و خورشیددر هوا دیگر نمی لغزد.

انروز همه ی دنیا رنگی است در ختان سبزند اسمان ابی و شقایق ها ذیگر مجبور نیستند لجنزار را تحمل کنند !!!

دیگر همه مالک بودن یاس را فریاد میکنند دیگر شیر سلطان جنگل نیست یاس او را عزل میکند چون از قدرتش سوءاستفاده کرد چون پای اهو راشکست و بر سر شکوفه ها نعره کشید.

دیگر به جای میز ها در اتاق ها فرش می اندازیم و همه برای رشد و کمال میروند دیگر یاس سه شنبه ها در کنار پنجره بقیع شکایت اهل زمین نمیکند . دیگر هیچ اشکی از چشمان اهویان نمیریزد .

.

.

دقت کرده ای حتی ابرها دیگر به حالمان زار میزنند حتی انها از دستمان دلخورند زمستان ها برای دشوار کردن زندگیمان سخت تلاش میکنند تازه انها مستاجر اسمانند وای بهحالمان خورشید که صاحب خانه است در تابستان با ما چه می کند!!!

ستاره ها همه اسباب کشی کردند انها کویر شلمچه را بر زیبای شمال ترجیح میدهند  در  شهر هم گهگاهی یک ستاره می اید اما در خلوت تنهایی قریبش دق میکند

1.اتلانتیس:شهری زیر اب رفته(در این جا اشاره به گنگ بودن فضای بیرون از زیر اب)


نوشته شده توسط : یاس کبود

نظرات ديگران [ نظر]


:لیست کامل یاداشت ها  :