سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 مصاحبه با خدا - افلاکیان

 

: آرشيو يادداشت ها :

 

: نوای  وبلاگ :

 

: جستجو در وبلاگ :

 

پشتيباني وطراحي:

مصاحبه با خدا

چهارشنبه 86 مهر 11 ساعت 2:23 عصر

به نام خدا

در خواب دیدم که با خدا مصاحبه می کردم:

خدااز من پرسید : دوست داری بامن مصاحبه کنی؟

پاسخ دادم:اگر شما وقت داشته باشید.

خدا لبخندی زد وپاسخ داد:

زمان من ابدیت است.چه سئوالاتی در ذهن داری که

دوست داری ازمن بپرسی؟

من سئوال کردم چه چیزی از ادم ها شما

 را بیشتر متعجب می کند ؟

خدا پاسخ داد:اینکه از دوران کودکی خود خسته میشوندوعجله

 دارند که زود تر بزرگ شوند...

ودوباره ارزوی این دارند که روزی بچه شوند.اینکه سلامتی

 خود را که بخاطر بدست اوردن پول از دست

رفته دوباره بازیابند.اینکه با نگرانی به اینده فکر می کنندوحال

خود را فرا موش می کنند

به گونه ای که نه در حال زندگی میکنندونه دراینده.اینکه

 به گونه ای زندکی میکنند که گویی هرگز

نخواهند مرد.وبه گونه ای میمیرند که گویی هر گز نزیسته اند.سپس

  من سئوال کردم:به عنوان

پروردگار دوست داریکه بندگانت چه درس هایی ذر زندگی بیاموزند؟

خدا پاسخ داد اینکه یاد بگیرند که نمی توانند کسی

را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد.تنها کاری که

می توتنند انجام دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند اینکه

یاد بگیرند خوب نیست خودشان را

بادیگران مقایسه کنند.اینکه بخشش راباتمرین بخشیدن یاد بگیرند.اینکه

 فرد غنی کسی نیست که بیشترین

هارا دارد کسیست که نیازمند کمترینهاست.یاد بگیرند که دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند

وان را متفاوت ببینند.واینکه بدانند کافی نیست هم دیگر را ببخشند بلکه باید خود را هم ببخشند.

با افتادگی خطاب به خداوند گفتم :ازوقتی که به من دادید متشکرم وافزودم چیز دی گری

 هم هست که دوست داشته باشید انها بدانند:

خداوند با تبسم فرمود : فقط اینکه من همیشه در کنارشان هستم.

 


نوشته شده توسط : یاس کبود

نظرات ديگران [ نظر]


:لیست کامل یاداشت ها  :